x
۲۳ / دی / ۱۳۹۵ ۰۶:۳۰

جلال‌پور : آیت‌ا...هاشمی جای احمدی نژاد بود تحریم نمی شدیم

جلال‌پور : آیت‌ا...هاشمی جای احمدی نژاد بود تحریم نمی شدیم

شاید بسیاری از افراد به دلیل نقش پررنگ آیت‌ا...هاشمی رفسنجانی در مسائل سیاسی کشور از تاثیر ایشان بر اقتصاد مملکت غافل مانده باشند، اما نباید فراموش کرد که بلافاصله پس از پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران دولت سازندگی به ریاست آقای رفسنجانی روی کار آمد و آنها در این برهه حساس وظیفه داشتند علاوه بر ترمیم ویرانی‌ها و خرابی‌های ناشی از جنگ، شاخص‌های اقتصادی را نیز بهبود ببخشند، چرا که در زمان جنگ تولید و صادرات نفت ایران تقریبا به صفر رسیده بود و حتی نیاز بسیاری از مردم به نفت در آن زمان برطرف نمی‌شد.

کد خبر: ۱۷۰۱۷۷
آرین موتور

 با این حال دولت سازندگی نه تنها در حداقل زمان و با کمترین امکانات به خوبی توانست ویرانی‌ها را جبران کند، بلکه بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند که ایران از آن زمان روی مدار توسعه قرار گرفت و اگر سیاست‌های دولت سازندگی ادامه پیدا می‌کرد، اکنون اقتصاد در انحصار دولت قرار نداشت.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان ، در همین زمینه محسن جلال‌پور، رئیس سابق اتاق بازرگانی ایران می‌گوید: «آقای‌هاشمی چهار خصوصیت بارز داشتند که مهم‌ترین آنها دید بسیار بلند و آینده‌نگری بود. آشنایی و درک کامل از مفاهیم اقتصادی و اعداد و ارقام و ذهن بسیار روشن در حسابگری نیز خصیصه دیگر ایشان بود. علاوه بر آن صبر و حوصله خوبی برای انجام امور و کارها داشتند که در طول این مدت هم از این خصوصیت ایشان کم نشنیده‌اید. غیر از این نگاهشان به عرصه بین‌الملل و وصل کردن اقتصاد و ظرفیت‌های اقتصادی ایران به ظرفیت اقتصاد دنیا و استفاده بهینه از مجموعه آنچه در اقتصاد دنیا وجود داشت بود و عملا تنها نگاه اقتصاد درون‌نگر نداشتند، بلکه اقتصاد درونزا و برونگرا را دنبال می‌کردند.»

عملکرد دولت سازندگی و تاثیرات اقتصادی این عملکرد را چطور ارزیابی می‌کنید؟

دولت سازندگی در واقع بعد از هشت سال جنگ و خرابی‌های آن و ویرانی‌ها و مشکلات ناشی از جنگ سر کار آمد، ضمن اینکه در دوره جنگ نفت به حداقل قیمت رسیده بود و بودجه کشور بودجه بسیار قلیلی بود و شرایط اداره جنگ وکشور هم بسیار دشوار بود. عملا بعد از جنگ ما با روستاهای و شهرهای جنگ‌زده و شرایط نامساعد اقتصادی مواجه بودیم، به صورتی که بسیاری از کالاها در کشور نایاب و کمیاب بود یا به طور جیره‌بندی شده و با محدودیت به دست مردم می‌رسید. بزرگ‌ترین خدمت دولت سازندگی که در ابتدای شروع کار در سال ۶۸ انجام شد این بود که فضای اقتصادی کشور را از فضای بسته و محدود اقتصادی دوران جنگ که لازمه آن دوران بود، بیرون آورد و فضای اقتصاد آزاد و رقابتی را رقم زد. این بزرگ‌ترین هنری بود که جز آقای‌هاشمی رفسنجانی کسی قادر نبود آن را انجام دهد. همین امر باعث شد فضا برای ورود بخش خصوصی به اقتصاد کشور بیشتر باز شود. بنابراین در همان سال ۶۸ حرکت و جهشی جدی در حوزه اقتصاد و تولید ایجاد شد که نهایتا در سال‌های بعد در بازار بسیاری از محصولات نه تنها تولید‌کننده بلکه صادر‌کننده بودیم. اما از طرفی در آن زمان به دلیل جنگ ما بخش خصوصی کافی و مستحکمی نداشتیم. با توجه به نیازهای کشور و شرایط آن زمان دولت مجبور بود بسیاری از این کار‌ها را به مجموعه‌هایی واگذار کند. یکی از کارهایی که انجام شد این بود که نهادها و سازمان‌ها و شرکت‌های دولتی به بخش اقتصادی ورود کردند که اگر این امر نبود شاید امروز با مشکلات کمتری مواجه بودیم. اگر آن زمان شرکت‌های خصوصی تقویت و میداندار اصلی بخش اقتصاد می‌شدند امروز وضع ما بهتر بود ولی مسلما در این صورت تا مدتی شرایط برای مردم سخت‌تر می‌گذشت. فشار جنگ و فشار بحران‌ها و شرایط نامساعد اقتصادی و نیاز مردم باعث شد که چنین تصمیمی اتخاذ شود. در همان زمان شرکت‌ها و نهاد‌ها و موسسه‌های وابسته به بخش دولتی، نظامی و وزارتخانه‌ها شکل گرفت که بخشی از توسعه ما از آن زمان وابسته به این مجموعه‌هاست. در نتیجه فضای رقابتی بخش خصوصی کمتر شد. این شاید ایرادی باشد که بتوان از دولت سازندگی گرفت. ولی باز هم در آن زمان رهنمون کردن فضای محدود و بسته اقتصاد به سمت اقتصاد آزاد و باز کردن فضا و شروع روابط اقتصادی با دنیا و ایجاد زیرساخت‌هایی همچون جاده و ریل، سد‌سازی، نیروگاه‌سازی و مجموعه‌های بزرگ در کشور در دولت آقای‌هاشمی صورت گرفت که کار بسیار پسندیده و در خور تقدیری است که باعث چرخیدن چرخ اقتصاد کشور، ایجاد اشتغال، حرکت به سمت توسعه و افزایش رشد اقتصادی شد که در هشت سال دوره دولت سازندگی ادامه داشت.

بسیاری از تحلیلگران اعتقاد دارند سنگ بنای توسعه در ایران را آقای‌هاشمی رفسنجانی گذاشت. چرا با این وجود سیاست‌های توسعه‌ای ایشان ادامه پیدا نکرد؟

به اعتقاد بنده هم بعد از انقلاب اسلامی پایه توسعه کشور را آقای رفسنجانی گذاشتند. اداره کردن کشور در زمان جنگ هشت ساله کار بسیار دشواری بود و کسی انتظار توسعه کشور را نداشت، اما با همان بودجه‌های بسیار کم جنگ اداره شد. پس از آن در دوران سازندگی با امکانات کمی که در اختیار دولت بود، توسعه اتفاق افتاد. اما این پایه‌گذاری هم با اشکالاتی روبه رو بود، به عنوان مثال با توسعه بخش خصوصی اتفاق نیفتاد. امروزه در هیچ جای دنیا توسعه موفق دولتی را نمی‌توان یافت. توسعه موفق و پایدار زمانی اتفاق می‌افتد که با توسعه بخش خصوصی همراه باشد، حتی در ابلاغیه اصل ۴۴، در بند اول توسعه بخش خصوصی برای سپردن فعالیت‌ها به آن است، در حالی که در همان زمان هم این بند نادیده گرفته شد. بنابراین وقتی بخش خصوصی قوی، مستحکم و توانمندی وجود نداشته باشد مطمئنا بخش‌های دولتی و نهادها وارد می‌شوند و همین اتفاق در دوران سازندگی هم افتاد و عملا در کشور بخش خصوصی مستحکمی که بتواند پایه‌های توسعه پایدار و توسعه مبتنی بر یک منطق و علم اقتصاد باشد به وجود نیامد. ضمن اینکه پایه‌گذاری از سوی آقای رفسنجانی اتفاق افتاد، اما چون قضیه فوری و عاجل بود و بعد از جنگ صبر و حوصله مردم، شرایط کشور، وضعیت معیشت مردم، وضعیت کالاهای مورد نیاز مردم و... در شرایط مناسبی نبود، صبر و حوصله‌ای برای پا گرفتن، اوج گرفتن و رشدکردن بخش خصوصی وجود نداشت. این پایه بر مبنای توسعه مجموعه دولتی، نهادها و سازمان‌ها اتفاق افتاد که نتیجتا نتوانست توسعه پایداری باشد.

یکی از مسائلی که شخص ایشان مطرح کرد مربوط به احداث مترو در تهران بود. این در حالی بود که جمعیت تهران چندان زیاد نبود. آیا این نشان از آینده‌نگری و دوراندیشی ایشان دارد؟ و این خصلت را در چه برنامه‌های دیگری می‌توان مشاهده کرد؟

آقای‌هاشمی چهار خصوصیت بارز داشتند که مهم‌ترین آنها همان‌طور که اشاره کردید دید بسیار بلند و آینده‌نگری بود. آشنایی و درک کامل از مفاهیم اقتصادی و اعداد و ارقام و ذهن بسیار روشن در حسابگری نیز خصیصه دیگر ایشان بود. علاوه بر آن صبر و حوصله خوبی برای انجام امور و کارها داشتند که در طول این مدت هم از این خصوصیت ایشان کم نشنیده‌اید. غیر از این نگاهشان به عرصه بین‌الملل و وصل کردن اقتصاد و ظرفیت‌های اقتصادی ایران به ظرفیت اقتصاد دنیا و استفاده بهینه از مجموعه آنچه در اقتصاد دنیا وجود داشت، بود و عملا تنها نگاه اقتصاد درون‌نگر نداشتند، بلکه اقتصاد درونزا و برونگرا را دنبال می‌کردند؛همان مطلبی که مقام معظم رهبری همواره بر آن تاکید داشتند. آقای‌هاشمی هم خیلی جدی بر این مساله اهتمام داشتند و بارها در این سال‌ها به آن سفارش کردند. ایشان معتقد بودند فعالیت بخش خصوصی باید در راستای فعالیت‌های دنیا باشد تا بتواند با آنها ارتباط برقرار کند و با استفاده از ظرفیت کشورهای مختلف موجب توسعه اقتصادی کشور شود. دیدگاه‌های ایشان توسعه‌ای و آینده نگرانه بود؛ بعد از جنگ شاید اولین نیازهای کشور، نیازهای اولیه مردم بود. اگر ایشان دید توسعه‌ای نداشتند احداث نیروگاه‌ها، سدها و جاده‌ها که تاثیراتش در آینده نمایان می‌شد و نتیجه آنی نداشت پایه گذاری نمی‌شد. ایشان همیشه نگاه ۳۰ تا ۴۰ سال به آینده داشتند و جای نگاه به نیاز‌های امروز، ظرفیت‌های آینده دورتری را در نظر داشتند. از خصوصیات بارز ایشان این بود که درازمدت فکر می‌کردند و در تصمیم، تدوین و اجرا نگاه دراز مدت داشتند.

یکی از انتقاداتی که به دولت سازندگی در آن زمان وارد می‌شد، مربوط به کابینه ایشان بود. نظر شما درباره تیم اقتصادی دولت سازندگی چیست؟ حضور اشخاصی مانند آقای نوربخش، عادلی و روغنی زنجانی را چگونه می‌دانید؟

باید بپذیریم که درست ۱۰ سال بعد از انقلاب دولت سازندگی داشتیم که این دوره طولانی برای پرورش مدیران یکدست و یک‌نظر نیست، ضمن اینکه نگاه آقای‌هاشمی فرا جناحی بود و اعتقاد داشتند با چالش و بحث در نظرات مختلف آنها می‌توان تصمیم‌گیری بهتری داشت. هر دو گروه اقتصاددان را در مجموع دوران آقای‌هاشمی می‌توانید ببینید. ایشان کاملا جامع‌نگر بود و برنامه کاری را از بین همه این گروه‌‌ها انتخاب می‌کرد. ضمن اینکه من به عنوان شخصی که سال‌ها در فعالیت‌های اقتصادی حضور داشته همیشه معتقدم افراد با نظرات و دیدگاه‌های مختلفی باید دور یک میز جمع شوند تا کشور از بهترین تصمیم بهره ببرد.

دولت ایشان بلافاصله پس از اتمام جنگ تحمیلی عراق علیه ایران روی کار آمد. عملکرد ایشان و دولت ایشان را در ترمیم خرابی‌های ناشی از جنگ چطور ارزیابی می‌کنید؟

کار آن زمان که واگذاری بازسازی شهرها به استان‌های مختلف بود، کار خوبی محسوب می‌شود، زیرا عملا بازسازی بین کشور تقسیم شد. دولت ایشان در زمان خودش هم کارهای خوب، مفید، لازم و درستی انجام داده است و هم برخی اشکالات بر آن وارد است. به عنوان مثال در بحث سازندگی، شاید بهتر بود با یک نقشه کامل‌تر و یک برنامه در شرایط بهتر و جامع‌تری به بازسازی شهرها می‌پرداختیم، کما اینکه وقتی زلزله بم در کرمان اتفاق افتاد این بحث مطرح بود که لزومی به بازسازی خانه‌ها درست در همان جای قبلی نیست، شاید بهتر بود کارشناسی برای پیدا کردن موقعیت و زمین بهتر برای بازسازی این شهر صورت گیرد. به هرحال در آن زمان با آن عجله، سرعت و توقع مردم و فشارهایی که بر دولت بود، تقسیم بندی استان‌ها کار خوبی بود ولی می‌توانست بهتر هم باشد. در کل شرایط جنگ را نباید نادیده گرفت و در کل نمره خوبی به کارنامه ایشان می‌توان داد.

اقتصاد هر کشوری در زمان جنگ دچار بحران می‌شود. طبیعتا اقتصاد ایران هم در دهه ۶۰ با کاهش تولید و صادرات نفت ضربه خورد. نقش آقای‌هاشمی در حل بحران‌های جنگ را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

آقای‌هاشمی در زمان جنگ عمده وقت خود را بنا به دستور امام خمینی(ره) برای فرماندهی جنگ گذاشتند، ضمن اینکه در این دوران، در مجلس شورای اسلامی حضور داشتند. اثرگذاری ایشان در شرایط زمان جنگ در بعد اقتصادی کمتر بود و بیشتر در زمینه نظامی، جنگ و مصوبات مجلس شورا نقش موثری داشتند. نظرات آقای‌هاشمی در مجلس شورای آن زمان با نگاه به جنگ و مطابق با دوران خاص بود و نمی‌توان آن دیدگاه‌ها را دائمی دانست، زیرا در جنگ محدودیت‌هایی وجود دارد که باید بر اساس آنها تصمیم‌گیری شود.

کدام یک از سیاست‌های اقتصادی آقای‌هاشمی را برجسته‌تر می‌دانید که باید امروز همچنان دنبال شود؟

در چند بعد باید در این زمینه ادامه مسیر داد. یکی توجه به بخش خصوصی است که اخیرا هم گله‌مند در عدم واگذاری‌ها به بخش خصوصی بودند و همیشه تاکید بر ارجاع فعالیت‌ها به این بخش می‌کردند. اعتنا و سپردن کارها به بخش خصوصی مسیری است که باید ادامه پیدا کند؛ با نگاه به اقتصاد کشور در شرایط پسابرجام و وضعیت بین‌الملل و استفاده از این امکان برای اقتصادی که بتواند درونزا و برون‌نگر باشد و باتوجه به شرایط کنونی کشور و نیازهایی که در زمینه اشتغال و جذب سرمایه‌گذاری دارد و برای توسعه فعالیت‌های اقتصادی باید این مسیر با قوت ادامه یابد. به هر حال ایشان هم در برجام و هم در فضای پسابرجام بر مطالب زیادی تاکید داشتند که باید از آنها برای توسعه کشور، احیای بخش خصوصی، فعالیت‌های اقتصادی و ایجاد اشتغال استفاده کرد. بحثی که همیشه در خصوصی سازی مطرح بود این بود که باید عملا نگاه به مدیریت، کارایی و اشتغالزایی در این بخش داشته باشیم، نه نگاه پولی و گرفتن وجه چیزی که واگذار می‌کنیم.

سال ۸۴ ایشان کاندیدای ریاست جمهوری شدند، اما رای نیاوردند. اگر در همان سال آقای رفسنجانی زمام اقتصاد را به دست می‌گرفت آیا امروز بحران‌های ناشی از برنامه‌های اقتصادی دولت‌های نهم و دهم وجود داشت؟ به نظرتان ایشان اقتصاد را به کدام سمت می‌برد؟

اگر ایشان در آن سال رئیس‌جمهور می‌شدند کشور به سمت تحریم‌های عظیم و گرفتاری‌هایی که در دهه قبل اتفاق افتاد نمی‌رفت. دولتمردان و رئیس‌جمهور آن زمان این مسائل را به عنوان کاغذ پاره قلمداد می‌کردند و در حالی که افرادی از جمله آقای‌هاشمی که تجربه و اطلاع بیشتری داشتند بارها مطرح کرده بودند که اینها کاغذ پاره نیستند و به اقتصاد کشور ضربه و صدمه می‌زند، دولت آن زمان به این صحبت‌ها اعتنایی نکرد. همین اتفاق نیفتادن تحریم‌ها در صورت رئیس‌جمهور شدن آقای رفسنجانی در سال ۸۴ باعث می‌شد که کشور وضعیت بهتری داشته باشد و اقتصاد کشور به مسیر بهتری هدایت می‌شد، اما همان‌طور که می‌دانید بیشترین صدمه کشور در همان هشت سال به دلیل تحریم‌ها، عدم ارتباط با دنیا، هزینه‌های بالا برای دور زدن تحریم، فروش نفت با شرایط سخت، مشکلات بانکی ناشی از تحریم و مشکلات ناشی از حمل و نقل به دلیل تحریم به اقتصاد به کشور وارد شد. اگر دولت نهم بهتر از این عمل کرده بود و حداقل شرایط جهانی و بین‌المللی را در نظر گرفته بود و آنها را کاغذ پاره قلمداد نمی‌کرد، وضعیت اقتصاد کشور خیلی بهتر بود.

 

نوبیتکس
ارسال نظرات
x